وقتی به یوسف گفتند تورادوست داریم فرمود دوست داشتن شما به چه کا رمن می آید پدرم مرا دوست داشت خود به درد هجران مبتلا گشت ومن داخل چاه افتادم زلیخا مرادوست داشت خود شهره ی شهر شد ومن به زندان افتادم پس فقط خدارادوست بدارید تا نه بلا ببینید ونه دردسر بیافرینید
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 15989
کل یادداشتها ها : 67
یک بار پیش آیتالله خوشوقت رفته بودند و از آیتالله خوشوقت پرسیده بودند که "ظهور چقدر نزدیک است؟
" آقای خوشوقت فرموده بودند "این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار میکنید".»
روی سحر تاکید فراوان داشتند.
بین الطلوعین را هم همین طور.
یک وقت کسی پرسید بین این دو کدام را انتخاب کنیم؟ یعنی سحر بیدار باشیم یا بین الطلوعین؟ گفتند بینشان دعوایی نیست.
هر دو را بیدار باشید! ولی اگر کسی نمیتوانست اولویت را با سحر میدانستند.
یکبار کسی گفت حاج آقا من سحرها خوابم میگیرد؟
گفتند اگر خوابت گرفت بخواب چون معلوم است اسمت را در لیست ننوشته اند!
نگو ، "سـی هــزار کــوفـی"، کربلا آمدن، "حــسیــن" را بکشند!
"کــوفـی" که می گویی دور "خــودم" را "خــط قــرمـزی" می کشم!
بگو: "سی هزار گنـــه کــار"!
آن وقت، تـــا "تــرک گــنـاه " نکرده باشیم ، در این "دایـــره " هــستــیم!
پر وبالم شده چون بال مگس آلوده
این گنه چیست که یه قطره ای از آن کافیست
تاشود از اثرش رود ارس آلوده
روز محشر که فقط گوهر خالص طلبند
ره به جایی نبرد خیر هوس آلوده
مقصدم نور علی نور بود اما حیف
محمل آلوده ، دل آلوده فرس آلوده
فقط از کرببلا فیض سلامش مانده
گشته این دیده ی بیمار ز بس آلوده
مناجات :حاج منصور ارضی
بندگی یعنی خط کشیدن دور هر چه دوست داری
و دوست داشتن هر چه او دوست دارد