وقتی به یوسف گفتند تورادوست داریم فرمود دوست داشتن شما به چه کا رمن می آید پدرم مرا دوست داشت خود به درد هجران مبتلا گشت ومن داخل چاه افتادم زلیخا مرادوست داشت خود شهره ی شهر شد ومن به زندان افتادم پس فقط خدارادوست بدارید تا نه بلا ببینید ونه دردسر بیافرینید
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 21
کل بازدید : 15409
کل یادداشتها ها : 67
نیاز من به غم تو فراتر از نفس است
اگر غم تو نباشد تنفسم هوس است
برای بودن باتو غمت صلاح من است
وگرنه شادی این یک، دو روزه پیش وپس است
افاقه ای نکند همنشین شدن با مردم
مرا رفاقت یک عمر باغم تو بس است